﷽
خرید پیامکی و آسان با تخفیف ویژه:
جهت استعلام قیمت فعلی، موجودی کتاب و تهیه این کتاب و یا سایر کتاب های انتشارات شبنما تنها کافیست نام کتاب را به شماره تلفن 09127564990 پیامک کنید و یا از طریق پیام رسان ایتا بفرستید.
نکته مهم: امکان چاپ سفارشی کتاب ها(با آرم و متن سفارش دهنده در پشت جلد) فراهم می باشد.
خرید این کتاب ارزشمند از فروشگاه اینترنتی انتشارات شبنما، کلیک کنید
صداقت نشان
بازنويسي:عباسیکلاش ، علی
شاعر:پاشاپورکلاش ، محمدخان
ناشر: شبنما
سال انتشار: 1400
شابک: 9786226147699
تعداد صفحات: 170
زبان: فارسی/ترکی
نوبت چاپ: 1
شمارگان: 500
شماره جلد: 1
کد اختصاصی کتاب: 4001099
مقدمه کتاب «صداقت نشان»، جلد اول
محمدخان پاشاپور متولد 1310 دشت مغان از ایالات شاهسون آذربایجان متخلص به صداقت نشان که بدون هیچ تحصیلات رسمی و بهواسطهی علاقه و کنجکاوی در زمینهی کسب علوم ترکی، پارسی و عربی توانسته اشعاری را بسراید و از عبارات و کلمات ناب و ضربالمثلها در اشعار استفاده کند.
نوشته و سرودهی محمدخان روح تازهای به جسم ادبیات ترکی میدهد.
اشعار عاشقانه و عارفانه و حکمت کلمات تاریخی او نشان از جوش و طبع شعری بالای وی دارد.
نیاکان محمدخان از دلاوران شجاع و غیرتمند وطنپرست منطقه آذربایجان بودند که نقش و تأثیرگذاری بسیاری برای حفظ کشور در مقابل تهاجم بیگانگان و حتی بازپسگیری مناطق مهمی هم چون تفلیس داشتند.
تا جایی که جد محمدخان که هم نام ایشان است از پادشاه وقت آقامحمدخان قاجار ـ 1175 الی 1176هجری شمسی ـ لقب «صداقت نشان» گرفت.
دلیل این لقب اظهارنظر شجاعانه و واقعبینانه به دور از ترس از پادشاه در تحلیل مسائل و نقاط ضعف لشکر پادشاه بود.
شاعر نیز در سرودهها تخلص «صداقت نشان» برای خود برگزیده و با اشعار خود واقعیتها، احساسات، عشق و حکایت صادقانه را بیان میکند و به خواننده پند میدهد.
صداقت نشان در ایام کودکی خواندن و نوشتن در مقطع مبتدی را در روستای جنگل در مناطق ییلاقی اکوز داغی هریس تبریز از پسرعموی خودش حاج بختیار و حسین آقا که از طایفهی حاج عباسلو بود فرا گرفت.
بهخاطر نبود امکانات و کنجکاوی هر کتابی از هر که دریافت میکرد آن قدر میخواند تا تسلط به آن پیدا بکند. بهخاطر مشغلهی کاری فراوان پدر محمدخان دلِ خوشی با درس خواندن او نداشت؛ اما پدربزرگش حاج پاشا که امروز طایفه شهرت خود را از او گرفتهاند استعداد نوهی خود را درک کرده بود و بهخاطر همین شخصی به نام میرزا اکبر معروف به میرزا اکبر سردار ملی را مأمور کرد تا به او درس بیاموزد.
میرزا اکبر از ملیگرایان و مشروطهخواهان تبریز بود که بعد از به توپ بستن مجلس و دخالت قوای روس در سال 1287 که منجر به شکست مشروطهخواهان و دستگیری آنان شده بود، به میان ایل گیکلو متواری شده بود.
حاج پاشا میرزا اکبر را از طایفهی گیکلو به طایفه خود یعنی در روستایی تاولان و قنبرلو دعوت کرد تا به محمدخان درس بیاموزد.
پس از یک سال آموزش، میرزا اکبر کسالت پیدا کرد و دیگر توانایی درس دادن نداشت بعد از آن محمدخان هر صاحب علم و تاریخدانی که میافت کتاب خریداری میکرد و روزانه ساعتها مشغول مطالعهی آن میشد.
کتابهایی از جمله شاهنامهی فردوسی را بارها مطالعه کرد.
سواد عربی و تفسیر قرآن را از کتابی که از آخوند آن زمان در ازای معاوضه با یک گوسفند تهیه کرده بود، فرا گرفت. کتاب تاریخ المعجم که به زبان عصر اتابک نوشته شده بود را به تنهایی مطالعه کرد و مسلط شد.
او آن قدر مطالعه میکرد تا اینکه در کارهای دامپروری و کشاورزی کمتر کمک حال خانواده بود. همین باعث شد منتقدانی در خانواده داشته باشد.
از حدود پانزده سالگی وجود طبع شعری در خود احساس کرد و شروع به سرودن شعر نمود. از نظر او طبع شعری یک شاعر مانند آن وحی است که خداوند به پیامبرانش میفرستد.
در جوانی عاشق دختر خانی بزرگ میشود؛ اما پدرش معتقد بود باید با دختری قدرتمند زرنگ و کاری، از بستگان ازدواج کند تا فرزندان زیادی به دنیا بیاورد تا محمدخان در امور دام و کشاورزی احساس ضعف نکند.
پس دخترعمویش بهار را به عقد او در آوردند.
تلاش و ازخودگذشتگی بهار در نوع خود بینظیر بود؛ اما چون محمدخان به مراد خود نرسیده بود روزها را در خلوت صرف دل نوشتهی خود میکرد و ارتباط عاطفی خوبی با خانوادهی خود برقرار نمیکرد.
روحیهی عاشقی و شخصیت مذهبی و تجربهی او از زندگی سخت، دل نوشتههایی را ثبت کرد که در آن صدها و شاید هزاران بیت با موضوعات عاشقانه و عارفانه و حکایت پندآموز دیده میشود.
شاعر نوشته خود را مانند میشه و جنگل پر از دارودرخت و میوههای تلخ و شیرین میدانند.
امید است این اثر که حاصل حدود شصت سال زحمت و تلاش نگارنده و سرایندهی آن است خوشایندِ خوانندگان قرار بگیرد.
علی عباسی
بهار 1400